Deutsche sprichwort mit persisch Übersetzung
ضرب المثل های آلمانی با ترجمه و مترادف فارسی
Lachen ist die beste Medizin.
ترجمه: خنده بهترین داروها است.
مترادف فارسی: خنده بر هر درد بیدرمان دواست.
Lebe, als solltest du morgen sterben, und arbeite, als solltest du ewig Leben.
ترجمه: به گونهای زندگی کن که گویی فردا باید بمیری؛ و طوری کار کن که گویی جاودانهای.
مترادف فارسی: طوری زندگی کن، انگاری فردا خواهی مرد، طوری کار کن، انگاری هیچگاه نخواهی مرد.
Leute und Leute sind zweierlei.
ترجمه: آدم و آدم دو گونه میباشند.
مترادف فارسی: آدم بهآدم بسیار ماند.
Liebe kann Berge versetzen.
ترجمه: عشق، کوه را جا به جا میکند.
مترادف فارسی: عشق در کوهکنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت
#فرخی یزدی
Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.
ترجمه: عشق، سختترین سنگها و صخرهها را نرم میکند.
مترادف فارسی: گر کوهکن زپای در آمد چهجای طعن// بالله که کوه پست شود زیر بار عشق.
#جامی
Liebe braucht keinen Lehrer.
ترجمه: عشق، نیازی به آموزگار ندارد.
مترادف فارسی: ای بیخبراز سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نه آموختنی.
#سنائی
Liebe, die nur von einer Seite kommt, dauert nicht lange.
ترجمه: عشقی که فقط از یک سوی آید، طولانی نخواهد بود.
مترادف فارسی: چو زین سر هست زان سر نیز باید // که مهر از یک طرف دیری نپاید.
#اوحدی
Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.
ترجمه: عشق بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ.
مترادف فارسی: چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// که یکسر مهربونی، دردسر بی.
#باباطاهر
Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.
Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.
ترجمه: عشق و سرفه را نمی توان پنهان داشت.
ترجمه: عشق و سرمستی از دریچه بیرون را مینگرند.
مترادف: عشق و مشک پنهان نمیماند.
Liebe kann man nicht erzwingen.
Liebe duldet keinen Zwang.
ترجمه: عشق را نمیتوان تحمیل کرد.
ترجمه: عشق، زورپذیر نیست.
مترادف فارسی: عشق بهزور، و مِهر بهچُنبِه نمیشود.
Liebe macht närrisch.
Liebe und Verstand, gehen selten Hand in Hand.
ترجمه: عشق، جنونآور است.
ترجمه: عشق و عقل به ندرت دست در دست دارند.
مترادف فارسی: عشق و جنون همسایه دیوار به دیوارند.
مترادف فارسی: «عشق در آمد بهدل، رفت زسر عقل و هوش.
Liebe fürchtet keine Gefahr.
ترجمه: عشق از خطر نمیهراسد.
مترادف فارسی: عشق را از تیغ و خنجر باک نیست.
Liebe ist ein verzehrendes Fieber.
Liebe ist Leides Anfang.
ترجمه: عشق تب کشندهای است.
ترجمه: عشق، آغاز رنج است.
مترادف فارسی: بهگیتی عاشقی بیغم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد.
#فخرالدین اسعد گرگانی
مترادف فارسی: عشق برمن در عنا بگشود// عشق سر تا به سر عذاب و عناست.
#فرخی سیستانی
Löwen fangen keine Mäuse.
ترجمه: شیران، موش شکار نکنند.
مترادف فارسی: نخورد شیر نیمخورده سگ// ور به سـختی بمیرد اندرغار.
#سعدی
Lügen, dass sich die Balken biegen.
ترجمه: دروغی، که تیر سقف را خم میکند.
مترادف فارسی: دروغی که تیر سقف را میشکند.
Lügen haben kurze Beine.
ترجمه: پای دروغ کوتاه است.
مترادف فارسی: دروغ از همان دور که میآید یک پایش میلنگد.
مترادف فارسی: دروغگو تا در خانهاش.
Man kann sich selbst keine Bäume pflanzen.
ترجمه: کس نتواند نهالی از بهر خویش غرس کند.
مترادف فارسی: دیگران نشاندند ما خوردیم ما بنشانیم دیگران خورند.
#مرزبان نامه
Man muss es nehmen wie es kommt.
ترجمه: به هر طریق که آید، باید پذیرفت.
مترادف فارسی: هرچه پیش آید خوش آید.
Man muss sich mit Mondschein begnügen, wenn man keinen Sonnenschein hat.
ترجمه: باید به نور مهتاب کفایت کرد، هرگاه که از آفتاب محروم هستی.
مترادف فارسی: چون عشق بود به دل، صواب است // مه در شب تیـره آفتاب است.
#امیر خسرو
Man soll die Bärenhaut nicht verkaufen‚ ehe der Bär gestochen ist.
Man muss den Pelz nicht verteilen‚ ehe der Bär geschossen (erlegen) ist.
ترجمه: پوست خرسی را که هنوز شکار نکردهای،مفروش.
ترجمه: خرسی که هنوز کشته نشده، نباید پوستش را تقسیم کرد.
مترادف فارسی: خرس را شکار نکرده پوستش را نفروش.